مدت زیادی از نگارش خاطره ای در مورد دیدار با شیخ حسن میلانی و اتفاقات بعد از آن در وبلاگم، گذشته بود که یک عده از شاگردان ایشان در بخش نظرات پرونده این بحث را دوباره باز کردند و با رفتار و سخنان شان بر آنچه نوشته شد، صحه گذاشتند. در این نوشتار قصد دارم فقط به تحلیلی از بحث های انجام شده و شیوه مناظره و گفتگو و بحث این جماعت بپردازم.

در ابتدا، این مطلب شایان ذکر است که این بحث بنده و نظرات این مطلب؛ هم از جانب شاگردان استاد میلانی و مخالفین و دیگران، تحت عنوان  " خاطره مناظره فتحی - میلانی "  در وبلاگ وجود دارد.

از ابتدای تاریخِ بحث علمی، هر گروهی برای اثبات مدعای خود از روش ها و رفتار ها و کلماتی استفاده می کرده اند. گاه برخی با زور عقیده خود را به دیگران تحمیل کرده و گاهی از راه مغالطه و تزویر و گاه از طریق سوء استفاده از بی اطلاعی عموم مردم از مباحث علمی و تعاریف و اصطلاحات.

و بوده اند حق طلبانی که از راه جدال احسن و حکمت و موعظه حسنه، سعی در تبلیغ حقایق داشته اند.

یکی از مشکلات اصلی پیش روی گروه اخیر، وجود کسانی بوده که با تخریب شخصیت و تحریف تفکر در مشوش جلوه دادن حقایق سعی و تلاش کرده اند گرچه برای تخریب تلاشی آنچنان که برای تعمییر و ساخت بایسته است، لازم نیست. هم اکنون که در عصر جهالت طالبانی و عقده گشایی داعشی و اسلام آمریکایی و چماق صهیونیستی به سر می بریم فهم این مطلب آسان تر است که تخریب چقدر آسان و بی هزینه است.

معزل دیگر پیش روی حق گویان آسان بودن شبهه افکنی، و زمان بر بودن و مرحله ای بودن پاسخ آن است. گاهی برخی مسائل به قدری پیچیده است که برای درک آن ها باید مراحل خاصی طی شود اما وقتی کسی از کمر بحث وارد شود به تخریب در میان افکار عمومی که با ریشه بحث آشنا نیستند، می پردازد ذهن مخاطبین را مشوش می کند حال آنکه مردم صبر کافی برای شنیدن پاسخ شبهه و ریشه آن و  شناسایی هدف آن و تولید کنندگان آن را ندارند.

کما اینکه در تاریخ شیعه این مطلب شواهد بسیار دارد که از سخیفترین آنها نام گذاری برخی فرزندان اهل بیت به نام خلفاست که در مقابل استدلال های ناب و بی بدیل، همچنان مطرح می شود.

در تخریب ها از گونه های مختلف روانی و کلامی تحریف و مغالطه استفاده می شود. از تقطیع کلام و استدلال های بی قالب و بد قالب گرفته تا چسباندن عناوین منفی همچون ترسو، ونادان، نفهم و ....  اینها تنها بخشی از روش های آنان است.

بنده به علت سخنان دوست داران آقای میلانی اکثر مناظرات این آقا رو مشاهده کردم. در اینجا قصد دارم تنها به گوشه از مشاهداتم اشاره کنم تا دنباله روی این شیخ از سیره سلف خود در تحریف حقایق را مورد بررسی قرار دهم.

مطلب اول اینکه در این دورانی که امت اسلامی خصوصا شیعه به طور همه جانبه به اتحاد احتیاج داشته و باید در مقابل دشمنان قسم خورد یکپارچه ظاهر شوند آقایان را می بینیم که با عَلَم مخالفت با فلسفه که چیز جدیدی هم نیست، شروع به تخریب چهره های بزرگان ومحترمان اهل علم این مرز و بوم کرده و با عناوینی همچون همجنس باز و اشتراکی و مزدور فرح و ...  این بزرگواران را مورد عنایت خود قرار می دهد. و با دعوت مخاطبین خود به این ادبیات سعی در ایجاد انشقاقی دیگر در صفوف مسلمین دارد.

مطلب دوم اینکه ایشان دست روی مطلبی دست گذاشته که نیاز به تخصص دارد. قصد اهانت به هیچ شخص ندارم اما اگر کسی در رشته ای خاص عالم یا اعلم باشد دلیل بر این نیست که در رشته دیگر علمی محتاج درس نباشد. از آنجا که در دروس حوزوی کنونی بیشتر تاکید بر فقه و اصول است و کمتر مباحث اعتقادی و فلسفی مورد کَند و کاو قرار می گیرد، دوستان به حدی که در فقه و اصول پیشرفت می کنند و به قوه نقادی دست پیدا می کند، در اعتقادات چنین نمی شود. و این زمینه را برای امثال آقای میلانی فراهم کرده است تا با سوء استفاده از این شرایط اذهان را مشوش کرده و با تعاریف انحرافی از اصطلاحات فلسفه، آراء آنان را به سخره بگیرد.

مطلب سوم زمان بر بودن تعلیم و توجیه و دفاع از مسائل فلسفی است. فلسفه علمی جدلی نیست بلکه از راه برهانی اثبات یا رد می شود اما استاد میلانی تاکید دارد در مناظره از شیوه ای جدلی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند. اما شاید این سوال پیش بیاید ایشان در جلسه مناظره اینگونه اند و از مراجعه به مدرسان فلسفه و درک معانی و حقایق فلسفی نهی نمی کنند. باید بگوییم به شخصه با آقای میلانی صحبت کرده ام و به ایشان بعد از اینکه شبهاتی از متن اسفار مطرح کردند، گفتم: من می روم و از اساتیدم جواب سوالاتتان را می آورم،

اما اینگونه جواب شنیدم: اساتید شما آدم های دروغ گویی هستند. مغز شما را شستشو می دهند. آقای ... ترسو و بد اخلاق است و .... خوب چطور شد آقای میلانی شد راستگو و دیگر اساتید دروغ گو و ...

مطلب چهارم فرار ایشان از مشخص شدن اصطلاحات است. در بسیاری از مناظرات با شیوه ای خاص از تعریف خود در مورد اصطلاحات فلسفی سر باز می زند و با این بهانه که شخصی که با من مناظره می کند باید از عقیده من اطلاع داشته باشد، از بازگویی عقیده خود طفره می رود. اگر هم کسی بگوید شما فلان مطلب را می گوید، هر چه باشد مطلب رد و مخاطب متهم به نفهمی می شود و با هوچی گری و بی سواد و بی اطلاع خواندن طرفِ خود، بجای بحث علمی به تخریب روی می آورد.

مطلب پنجم اینکه متاسفانه از نسبت کذب دادن به علما ابایی ندارد. در جلسه اولی که ایشان با استاد فتحی مناظره کردند، به صراحت به کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح یزدی مطلبی را نسبت دادند اما وقتی کتاب آورده شد و از ایشان خواسته شد مطلب مذکور را نشان دهند، ایشان هم طبق رویه خود عمل کردند!

مطلب ششم اینکه در مناظره ها وقتی از بیان مطلبی باز می ماند با این بهانه که شما شأنیت مناظره را ندارید، و با این توهین که شما باید بیاید این مطالب رو به شما درس بدهم، و اینجا کلاس درس نیست از مخمصه فرار می کند.

مطلب هفتم به سخره گرفتن علم و عالم توسط ایشان و گروه ایشان است. در اطلاعیه ای که ایشان در مقابل موسسه کلام امام صادق علیه السلام چسبانده بودند، ادعا کرده بودند که در یک سال در سه علم کلام و فلسفه و عرفان به شاگردان خود اجتهاد می دهند. ایشان با این عمل خود هم زحمات دیگر علما را در عرصه های علمی به باد تمسخر گرفتند و هم معنی سخیفی از اجتهاد ارائه کردند و بنده به شخصه دانشجویانی را مشاهده کردم که با دیدن این اطلاعیه حوزویان را مضحکه خود قرار دادند. علاوه بر اینکه این اطلاعیه آنان تا مدت ها به عنوان لطیفه در برخی محافل علمی نقل می شد.

مطلب هشتم پیرامون شاگردان ویژه ایشان است. بعد از مناظره با استاد فتحی یکی از شاگردان ایشان مخاطب خود را بخاطر صرفا لبخند زدن در بحث بی دین خطاب کرد و از اینکه به جای بحث کردن در هنگام اذان، خواسته بود اول نماز خوانده شود، مورد عتاب و سرزنش قرار گرفت. عجب که اینان مدعی پیروی و محبت واقعی از اهل بیت اند و دیگران را یا مخالفِ اهل بیت و یا نهایت محب ظاهری می دانند!

در نظرات این عزیزان در مورد مطلب سابق یعنی خاطره مناظره آقای میلانی با آقای فتحی نیز مطالبی به چشم می خورد که تنها به بخشی از آنها اشاره خواهم کرد:

اول: اینکه به راحتی و بی هیچ دلیلی همه سخنان مخالفین خود را کذب می خوانند:

نمونه: مطالب شما کاملا عاری از حقیقت... است : رضا

دوم: خود را عالم دانستن و بی سواد خواندن مخاطب خود:

نمونه: شما چون اطلاعات فقهی مبسوطی ندارید...: محمد طه

سوم : تحریف سخن مخاطب:

بنده در پاسخ یکی از ایشان سوالی پرسیدم به این صورت:

"آیا استاد میلانی این تفسیر از حادث ذاتی را می پذیرند: حادث ذاتی موجودی است که دائما با خداوند وجود دارد الا اینکه حادث ذاتی وابسته به قدیم ذاتی است. مثل شیرینی قند که وابسته به قند هست و تا وقتی قند هست شیرینی قند هم هست.؟

آیا این تفسیر رو ایشان می پذیرند یا خیر؟"

اما شخصی به نام رضا این سوال رو تبدیل به خبر و گزاره کرد و بعد هم به خیال خودش که دست آویز خوبی پیدا کرده شروع به نقد کرد و اصلا هم به روی خودش نیاورد که کلام مرا تقطیع کرده و  من صرفا از عقیده آقای میلانی سوال کردم نه اینکه این تفسیر قبول یا رد کرده باشم.

چهارم: طفره رفتن از پاسخ سوالات:

بنده در چند جا از این عزیزان سوالاتی پرسیدم اما با شیوه های مختلف از آن طفره رفتند. مثلا ایشان گفتند آقای میلانی معتقد است: کسی که قول به کفر داشته باشد و به آن ملتزم باشد کافر است. از طرفی قول به حدوث ذاتی عالم رو هم قول کفر می دانند. بنده گفتم بنابراین بنده که هم این قول رو دارم و هم به لوازمش ملتزم  هستم، در نظر استاد میلانی کافرم یا نه؟ سوال به این راحتی  که جوابش هم واضح است، جوابی داده نشد و به نقل آراء دیگران بسنده شد!

و الباقی مطالب در دل بماند شاید بهانه ای دیگر باید تا بطراود.

لینک های دانلود مناظره وحدت وجود از سایت باکس 
لینک های دانلود مناظره وحدت وجود از گوگل درایو